خانواده امیدوار

در سال حدود 1290 هجری شمسی علی اکبر امیدوار ( پدر عیسی، عبدالله) در حالیکه حدود سال داشت زادگاه خود طالقان را ترک و به تهران عزیمت نمود و پس از گذشت چند ماه یک کارگاه جوراب و تریکو بافی در منطقه سنگلج تهران احداث نمود با شروع کار و افزایش تولید ( حدود 30 نفر مشغول بکار بودند) کارگاه خود را به خیابان بوذر جمهری انتقال داد تولیدات این کارخانه نیز به کشورهایی چون ( افغانستان، پاکستان، هندوستان ) صادر می گردید . در همان زمان نیز با یکی از همشهریان خود ازدواج نمود و خانه ای در شرق تهران خریداری و سکنی گزید . ثمره این ازدواج نیز 4 پسر به نامهای علی اصغر، موسی، عیسی و عبدالله و 2 دختر بنامهای نصرت و منصوره بود... پس از چند سال زندگی همسر علی اکبر به علت سکته مغزی فلج گردید و پس از سالها تحمل درد و رنج و بیماری در سالهای حدود 1340 و در سن 50 سالگی و همزمان با برگشت سفر 7 ساله ( با موتور سیکلت ) فرزندان ماجراجویش دیده از جهان فرو بست . علی اکبر پدر خانواده نیز چند سال بعد و در سن 82 سالگی به سرای باقی شتافت و مقبره هر دوی آنها در امامزاده عبد الله می باشد .

دوران کودکی

عیسی در شرق تهران ( دروازه دولاب قدیم، بازارچه سید ابراهیم) و در خانه اولی پدرشان بدنیا آمد خانه ایی که یاداور دوران کودکی این دو جهانگرد است و هنوز هم با همان ساختار قبلی اش پا برجاست ( حوض کوچک وسط حیاط، آب انبار، آشپزخانه ای که با 8،7 پله در زیرزمین قرار داشت ). عیسی دوران کودکی خود را در آن خانه گذرانید و بسیاری اوقات از بازارچه سید ابراهیم که نزدیک منزلشان بود به دنبال خرید نان ( نانهای سیلوئی که ضخامت زیاد داشت) می رفت . تحصیلات ابتدائی خود را در همان محل و در مدرسه اقبال گذرانید و پس از چند سال با تعییر محل سکونتشان ( چهار راه لشگر، خیابان سی متری )به مدرسه ترقی رفت و در رشته ریاضی تا مقطع دیپلم تحصیل نمود . علی اکبر امیدوار به آینده فرزندانش بسیار علاقمند بود و جهت موفقیت آنها بسیار تلاش می کرد . اما متاسفانه همسرش سالهای آخر بر اثر سکته مغزی فلج گردید و پرستاری از وی و نگهداری فرزندان به عهده نصرت و خواهر و برادران (امیدوار) قرار گرفت. زمانی که عیسی به همراه خانواده اش در منزل اولی شان زندگی می کرد با پول توجیبی که مادرش به او میداد توانست یک دوچرخه 28 هندی بخرد و بیشتر روزها به همراه مادرش به بازار و محل ملک خاتون می رفتند و آنچه مادرش خریداری می نمود با همین دوچرخه تا منزل حمل می کرد که این کار برایش بسیار جالب لذت بخش بود .

برادران کوهنورد

موسی برادر بزرگتر عیسی در مدرسه صنعتی آلمانی ها ( مهندسی راه آهن) تحصیل کرده بود و با کمک وی عیسی در سنین نوجوانی برای یکسال کارمند دفتر جریمه راه آهن ( تعمیرات) گردید .در آن جا با جوانی که قهرمان بوکس بود آشنا شد و به پیشنهاد وی به عضویت باشگاه نیرو راستی ( دماوند فعلی ) در آمد . در این باشگاه رشته های مختلف ( بدنسازی، کشتی، بوکس و...) وجود داشت که عیسی باعشق و علاقه زیاد کوهنوردی را انتخاب نمود. عبدالله نیز مانند برادرش چندی بعد عضو هیئت کوهنوردی گردید و قله ها و کوهه ای بسیاری را با هم فتح نمودند. صعود به قله های سهند و سبلان، دماوند از جبهه شمالی( دره یخ آر، تخت سلیمان، علم کوه از جبهه شمالی و جنوبی)غار ظالمگاه طالقان، زایل در ابهر- از جاهایی بود که آن زمان این دو برادر به همراه دیگر اعضاء باشگاه انجام دادند و چنین سفرهایی انگیزه ومقدمات سفرهای جهانی برادران امیدوار را فراهم نمود .

دیدگاه های مرتبط با "کودکی و خانواده"

0 دیدگاه